بيان اصول مذهب صوفيّه
پيشتر مذكور شد كه: يكى از آن دو اصل مذهب حلوليه است،
ايشان گويند خداى تعالى در ما حلول كرده است، وهمچنين در ابدان جميع عارفان حلول مىكند، وبطلان اين مذهب ظاهر است، وهر عاقلى را علم قطعى حاصل كه حلول كننده محتاج است به محل، وضرورت حاكم است به اينكه هر چه محتاج است بغير، ممكن است،
پس اگر خداى تعالى حلول كند در غير لازم آيد كه ممكن باشد نه واجب؛ نعوذ باللَّه من هذا الاعتقاد.
ودويّم: مذهب اتحاديّه است
ايشان گويند ما با خدا يكى شدهايم وهمچنين خداى تعالى با همه عارفان يكى مىشود وعقل ببطلان اين مذهب نيز قاضى است، اين فرقه حق تعالى را تشبيه مىكنند به آتش وخود را به آهن وانگشت، ومىگويند: چنانچه آهن وانگشت، به سبب ملاقات ومصاحبت آتش، آتش مىشوند، عارف نيز، به واسطه قرب به خدا، خدا مىشود.
واين سخن نيز محض كفر وزندقه است وهر كه اندك عقلى دارد مىداند كه از اينكه ممكنى طبيعت ممكنى گيرد، يا به صفت ورنگ ممكنى بر آيد لازم نمىآيد كه واجب ممكن، يا ممكن واجب شود، وهمچنين هر كه از خِرَد نصيبى دارد مىداند كه ممكنات را به واجب، وواجب را به ممكنات قياس كردن معقول نيست، وصاحب اين اعتقاد مانند حلولى كافر وبى دين وملحد وزنديق ولعين است.
وبدانكه! بنابر اعتقاد اين دو طايفه تعدّد وتكثّر اله لازم مىآيد، زيرا كه مىتواند بود كه در هر عصرى هزار عارف وزياده به هم رسد، چنانكه قيصرى در «شرح فصوص» گفته:
كه تكفير نصارا نه به سبب اعتقاد خدائيّت عيسى بود، بلكه به سبب حصر خدائيّت در عيسى بود. (شرح صفوص قيصرى 225)
وبايد دانست كه متقدمين صوفيّه مانند: با يزيد بسطامى وحسين بن منصور حلّاج كه به منصور حلّاج شهرت كرده بر يكى از اين دو مذهب بودهاند، وبه سبب اين اعتقاد فاسد كه اين گروه داشتهاند اكثر علماى شيعه (حديقة الشيعة: 566)مانند:
شيخ مفيد وابن قولويه، وابن بابويه اين طايفه ضالّه را- خواه حلوليّه باشند وخواه اتحاديّه- از غلات شمردهاند ويقين حاصل است كه ايشان بدترين طوايف غلاتند، وايشان غلات نواصباند؛ چنانكه گذشت.
وبعضى از متأخّرين اتحاديّه مثل محيى الدّين اعرابى،
وشيخ عزيز نسفى، وعبد الرّزّاق كاشى كفر وزندقه را از اين گذرانيده به وحدت وجود قايل شدهاند، وگفتهاند كه هر موجودى خداست
از کتاب ارزشمند فضايحالصوفية، ص: 47
نظرات شما عزیزان:
[ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:اصول مذهب صوفيّه,تصوف,مجله نورالصادق,
] [ 19:42 ] [ دانا ][